محل تبلیغات شما
جاذبه ی لب های گلبرگ مسیری را به راه افتادم ، تنها و دور از هیاهو راهی برای یافتن ، به خود رسیدن بسیار پیمودم ، جاده هایی که به شهرها می رسید و سپس دروازه ها را گذر کردم و آنهایی که حکم می راندن ، بر چگونه رفتارم . تلاشم بازخوردی داشت بتکرار و رهایی نابخش ! و آن هر دوستت دارم بود که بی اختیار از همه ی حکم رانان بر من می گذشت و هر نفس غنچه ای که آن دورتر می شکفت از شرم ، شبنمی بر آن می خزید قدم هایم کمان تر گشت آنگاه که رسیدم همه ی باغ در جاذبه ی لب های

زمین زیر پاها می رفت // تاریخ ثبت سرایش: بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۹/ ساعت ۲۲:۵۴

مرغ غزل خوان // تاریخ ثبت سرایش: سوم اردیبهشت ۱۳۹۹

بیدار نمی شدم از تاریکی // تاریخ ثبت سرایش: سی و یکم فروردین ۱۳۹۹

ی ,، ,لب ,جاذبه ,های ,گلبرگ ,لب های ,ی لب ,جاذبه ی ,همه ی ,های گلبرگ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

... فلک را سقف ...